محل تبلیغات شما

سومین سالگرد ازدواجمان مبارک 

سه سال شده که در کنار هم هستیم، شادی و سختی در کنار هم 

با یاد سختی ها هنوز هم گریه مان می گیرد 

و با یاد خوشی ها دلگرم می شویم

در دلمان کودکی متولد شده که اسمش را عشق گذاشتیم

یک روز با لبخند بیدار می شود ، و شعف و سرخوشی از سرو رویمان بالا می رود

کلی بازیگوشی می کند و از هر چیز به سادگی می گذرد

یک روز بداخلاق می شود و یادش میرود مامان بابا چقدر دوستش دارند و هی بهانه می گیرد 

او نمی داند که ما چقدر دوستش داریم

ما می دانیم چقدر برایش وقت گذاشتیم و تلاش کردیم تا پرو بال بگیرد 

یک روز آنقدر پخته می شود که کمتر نیاز دارد که نگرانش باشم

اما همیشه فرزند ماست 

همیشه مراقبش خواهیم بود 

ما عهد بستیم 

عهد بستیم که مراقبش باشیم ، که دوستش بداریم، برایش وقت بگذاریم و برایش ارزش قائل شویم

نه مقایسه اش می کنیم و نه برایمان عادی می شود 

دلمان را گرم می کند 

عشق خودش آمد و شد دلگرمی من 

دمت گرم همسر جانم که دلم گرم است به بودنت 

 

دستنوشته شماره 1106

دستنوشته شماره 1105

دستنوشته شماره 1104

چقدر ,دوستش ,برایش ,روز ,سختی ,ها ,می شود ,برایش وقت ,چقدر دوستش ,باشماما همیشه ,همیشه فرزند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها